English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6823 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
limited objective U هدف محدود
limited objective U هدف نزدیک به جبهه دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
limited U مقید
limited U منحصر
limited U مشروط
pc limited U IBریزکامپیوتر کم قیمت وسازگار با AT
limited U محدود
limited edition U فرآوردهی محدود
limited monarchy U مشروطه
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
limited editions U چاپ محدود
limited train U قطارمحدود
limited editions U کالای محدود
limited editions U فرآوردهی محدود
limited access U محدود
limited divorce U طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
input limited U ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
your vocabulary is limited U شما محدود است
limited partnership U شرکت مختلط غیر سهامی مضاربه
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
your vocabulary is limited U وسعت لغت
sex limited U محدود به جنس
limited edition U کالای محدود
limited divorce U طلاق محدود
limited integrator U انتگرال محدود
limited partnership U شرکت مختلط غیر سهامی
limited war U جنگ محدود وموضعی
limited edition U چاپ محدود
limited train U قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
limited power U اختیارات محدود
limited distance modem U وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
limited denied war U جنگ محدود
limited access road U راه با ورودی محدود
limited liability company U شرکت با مسئوولیت محدود
maximum limited stress U تنش حداکثر
limited denied war U جنگ ناخواسته محدود
limited liability company U شرکت با مسئولیت محدود
objective U هدف
objective value U ارزش عینی
objective value U ارزش واقعی
objective U عدسی شیئی
objective U حالت مفعولی
objective U برونی
objective U هدف منظور
objective U مقصود
objective U معقول
objective U عینی
objective U واقعی
objective U علمی و بدون نظر خصوصی
objective U اماج
objective U منظور ازعملیات
objective U چیزی که کسی سعی به انجام آن دارد
objective U برون ذات
objective U دارای وجود خارجی
objective U بی طرف
objective U عملی
objective U قابل مشاهده
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
run length limited encoding U روش سریع و کارای ذخیره سازی داده روی دیسک که تغییرات روی بیتهای داده ذخیره می شوند
run length limited recording U ثبت محدود طول اجرا
objective data U دادههای واقعی
stockage objective U هدف ذخیره انبار
stockage objective U هدف انبار
successive objective U هدفهای متوالی
objective reality U واقعیت عینی
objective type U سنخ عینی
objective test U ازمون عینی
objective reality U واقعیت برونی
objective complement U اسم یا صفت یاضمیرمکمل صفت موضحه درمسندالیه
objective case U حالت مفعولی
objective case U مفعولیت
objective anxiety U اضطراب عینی
objective point U مقصد
objective point U سمت مورد توجه
intermediate objective U هدف واسطه
design objective U هدف طراحی
objective complement U مکمل موضوع
objective data U دادههای عینی
objective function U تابع هدف
objective psychology U روانشناسی عینی نگر
objective plane U افق هدف
objective plane U سطح افق هدف
objective method U روش عینی
objective lens U عدسی شیئی
objective language U زبان مقصود
objective glass U عدسی شیئی
space charge limited current state U رژیم بار پیرامونی
Please be unbiased(fair,objective). U تعصب بخرج ندهید
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com